از باب حق گزاری، باید کمی هم به نقشی که همسرم در زندگی من داشته، اشاره کنم.

 

ایشان - قبل از هر چیز - از یک طمأنینه و آرامش و روحیه قوی برخوردار است؛ لذا با آن که خانه ما بارها مورد یورش دژخیمان واقع شد و با این که من بارها در برابر او بازداشت شدم و حتی در نیمه شب که برای دستگیری من به خانه ریختند، مورد ضرب و جرح واقع شدم - که شرح آن را بعدا خواهم گفت - علی رغم همه اینها، هیچگاه ترسی یا ضعفی یا افسردگی و ملامتی در او مشاهده نکردم.

 

با روحیه ای عالی و قوی در زندان به ملاقات من می آمد . در این ملاقات ها به من اعتماد و اطمینان می داد. هرگز نشد وقتی من در زندان بودم خبر ناراحت کننده ای به من بدهد. به یاد ندارم که مثلا خبر بیماری یکی از فرزندانم را به من داده باشد؛ یا مطلبی را که برایم ناخوشایند باشد، در باره خانواده و بستگان و والدین گفته باشد.

 

همچنین باید به صبر و شکیبایی فراوان او در تحمل سختی و مشقت زندگی در دوران پیش از انقلاب و اصرار او بر ساده زیستی در دوران پس از انقلاب اشاره کنم.

 

بحمدالله خانه ما همواره تا کنون، از زوائد زندگی و زرق و برق های دنیوی - که حتی در خانه های معمولی مردم یافت می شود - به دور مانده است و همسرم در این امر ، بالاترین سهم و مهم ترین نقش را داشته است.

 

درست است که من زندگی ام را به همین شکل آغاز کردم  و همسرم را نیز در این مسیر هدایت کردم و این روحیه را در او زنده کردم؛ اما صادقانه می گویم که او در این زمینه بسیار از من پیشی گرفته است.

 

منبع: خون دلی که لعل شد» (خاطرات حضرت آیت الله العظمی سید علی ای (مد ظله العالی) از زندان ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی)، صفحه 159 و 160

 

ادامه بحث را در اینجا بخوانید

 

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها